بدون عنوان
امروز سوم خرداده.یادآور یک روز خوب برای من.روزی که من فهمیدم اون هدیه ی کوچیک توی دلم یک دختره.
حدود ساعت 5 بعداز ظهر بود که برای سونوگرافی تعیین جنسیت رفتم.اگر بخوام صادقانه بگم خوب من و بابا از ابتدا دلمون دختر میخواست و از اولین روز که فهمیدیم که یک کوچولو تو راه داریم اسمت رو وانیا گذاشتیم.من همیشه میگفتم این کوچولو هدیه خداست و همین که قراره با اومدنش من مادر بشم برام مهمه و دیگه زیاد به جنسیتت فکر نمیکردم اما داشتن یک دختر هم بدجوری وسوسم میکرد.بابا جونم چون میدونست دخترا بابایی هستن و خیلی باباهاشون رو دوست دارن خیلی دوست داشت تو دختر باشی.وقتی برای اولین بار از زبون دکتر سونوگرافی شنیدم میوه ی دلم یک دختره خیلی خوشحال شدم.از همون لحظه هم به اسم وانیا صدات کردم....
حالا سه سال و هفت ماه میگذره از تولدت دختر گلم اما هنوز این روز برای ما مهمه....دوستت دارم عزیزم