وانیاوانیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 18 سال و 5 ماه سن داره
وبلاگ دخترموبلاگ دخترم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

وانیا باشکوه ترین هدیه خدا

خانواده ما

سلام دخترکم   دیروز رفتی تو اتاقت و این نقاشی رو از خانوادمون کشیدی...من....شما...باباجون واقعا زیباست.... درست نمیگم؟   ...
16 بهمن 1394

دختر داشتن یعنی عشق

دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت یهوصورتی میشه!   دختر داشتن یعنی کمدی پر از لباسای خوشرنگ...   دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسکای ریز و درشت...   دختر داشتن یعنی پچ پچ های شبانه مادر ودختری کنار یه تخت کوچیک خوشگل...   دختر داشتن یعنی یه کشو پر ازگل سرهای رنگی رنگی...   دختر داشتن یعنی لاک های رنگ و وارنگ...   خنده های از ته دل،موهای بلند،دامن های زیباو...   در یک کلام دختر داشتن یعنی عشق...   ازت ممنونم که دختر شدی،که خیالموراحت کردی که تاوقتی هستم بجزمادرم،مونس وهمدمی محرم دارم...   ...
14 بهمن 1394

گزارش تصویری چند روز گذشته

سلام دخترم امروز اومدم چندتا عکس از این چند روز بزارم   دخترم برای خودش رفته پیک نیک با نون و ماست هم داره از خودش پذیرایی میکنه     سلفی دخترم از خودش و دخترش هانیا     دختر ورزشکارم     هنر دخترم خودش لاک زده     نقاشی دیشب دخترم که من و بابا جون کلی کیف کردیم.اون صورت اخمو که روش ضبدر زده یعنی اخم ممنوع     اینم چند دقیقه پیش در حال تماشای سی دی دورا   ...
12 بهمن 1394

دندان شیری دخترم!

سلام دخترم خبر خبر خبر    دخترم بزرگ شده   اولین دندون شیری دخترم تو سن 5سال و 3ماه و 20 روزگی لق شد   واییییییییی خدا جون یادش بخیر اردیبهشت سال 90 که اولین دندون شیری دخترم اولین مروارید جوانه زد   یادمه منم وقتی تو مهد کودک اومدم سیب گاز بزنم فهمیدم اولین دندونم لق شده وشما دخترم دیروز تو مهد وقتی خواستی هویج گاز بزنی فهمیدی دندونت لق شده و با عجله اومدی در کلاس من من برات توضیح دادم و شما کلی ذوق کردی که داری بزرگ میشی   بعد خیلی سریع به بابا جون زنگ زدم و گفتم.باباجون نگران بود که شاید زوده برای این اتفاق برای همین اومد دنبالمون و رفتیم دندان پزشکی...
8 بهمن 1394

بدون عنوان

سلام دخترکم این مدت حسابی سرم شلوغ بود و نتونستم وبلاگ رو به روز کنم ببخشید دخترم   این مدت سرکار میرم و حسابی درگیر شدم.شماهم مهد میری عزیزم   اما بریم سراغ اتفاقات این مدت اول از همه دهمین سالگرد شروع زندگی من و بابا جون دوم تولد 25 سالگی من   اینم کیک تولد من که روش نوشته وانیا جون تولد مامانت مبارک     اینم نرگس جون دوست و خواهر وانیا و تنها دلیل تحمل سختی غریب و تنهایی و دوری           ...
13 آذر 1394

تولدت مبارک باشکوه ترین هدیه خدا

سلاممممممممممممممم تولدت مبارک دخترم   دخترم...زندگیم...پاره ی تنم 5 ساله شد خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.نمیدونم چطور شاکر این نعمت باشم   5 سال گذشت از بزرگترین و زیباترین و باشکوه ترین لحظه زندگی من.5 سال بودن در کنار تو دخترم....در کنار زیباترین هدیه خدا   خدایا هیچ چیزی تو این دنیا ازت نمیخوام.هیچ چیز چون در حقم خوشبختی و نعمت رو کامل کردی.فقط و فقط ازت میخوام همسر و دخترم رو برام نگه داری.   خوب بریم سراغ تولد دخترکم.وانیا جون از همه جا بی خبر با بابا جونش رفت پارک و من و خاله فاطمه همه چیز رو آماده کردیم تا دخترم شگفت زده بشه.مثل همیشه...
17 مهر 1394

لبخند خدا روزت مبارک

سلام دخترکم بابت تاخیر در تبریک روز دختر تو وبلاگ معذرت میخوام عزیزم   چند روزی حسابی سرم شلوغ بود   دختر نازم بهترین هدیه خدا روزت مبارک عزیزم   5 سال پیش تو روز دختر خدا منو لایق داشتن تو دونست و یکی از فرشته هاشو امانت داد به دستم   روز دختر من مادر یک دختر شدم که همیشه تو رویاهام داشتم   روز دختر برای من یادآور روزی هست که تو با اومدنت خونمون رو بهشت کردی   کادوی روز دختر برای گل دخترم لی لی و رفتن به نمایش با دوستت و شام خانوادگی   پاره تنم دوستت دارم       داشتن یک دختر برای هر خونه ای واجبه...
30 مرداد 1394

سفر به تهران

سلام دخترکم   ما دیروز از یک سفر خوب برگشتیم خونه.یک سفر یک هفته ای دوتایی مادر و دختری   پنجشنبه هفته پیش من و شما عزیزم رفتیم تهران خونه خاله جون من   تو این چند روز شما حسابی با کیارش جون بازی کردی و خیلی بهتون خوش گذشت   بعد هم خونه ی مامان بی بی رفتیم عزیزم   این عکس چند روز پیش از مسافرت     حالا بریم سراغ عکسای سفر.به نظر من سخترین کار دنیا عکس گرفتن از دوتا بچه شیطون هست که نمیتونی کاری کنی همزمام دوربین رو نگاه کنن   شیطونیاتونم قشنگه           ...
10 مرداد 1394

سلامممممممممممممممممم

سلام   اول از همه یک معذرت خواهی برای این فاصله ای که نتونستم وبلاگ دخترم رو بروز کنم   و اما بعد معذرت خواهی بریم سراغ اتفاقات این مدت   اول از همه اومدن الهام جون و همسر محترمشون و کیارش جون     مهمان های که هر چند خیلی مدت حضورشون کم بود اما اومدنشون مارو خیلی خوشحال کرد   دختر عزیزم کلاس نقاشیت تموم شد و با اثر هنریت تو این مدت مارو شگفت زده کردی   اینم نقاشی زیبای شما     دیروز دلم درد میکرد و دخترک مهربونم رفته برام نبات داغ درست کرده   وایییییییییییییییییییییی که چقدر مادر یک فرشته بودن لذت داره...
26 تير 1394