وانیا جوووون در روستا
دیروز بعد از ظهر من و باباجون با شما عزیزم رفتیم روستا و حسابی هم به شما خوش گذشت.
چندتا گلابی کال کنده بودی و میگفتی میخوام بدم گاوا
اینجا هم میخوای به مرغا غذا بدی
یکم از گاوا میترسیدی اما بازم دوست داشتی از نزدیک ببینی
اینم بعد از کلی پیاده روی داری خستگی در میکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی