خواهرانه های من
دقیقا سه سال پیش بود.....سه سال پیش بود که دوستی ما شکل گرفت
دوستی من و بهترین دوستم
دوستی که شاید اول به واسطه دخترها بود نرگس و وانیا
اما خیلی زود رنگ و بوی دیگه ای گرفت
رنگ و بوی خواهرانه
حالا سه سال گذشته از اون روز
نرگس و مامان و باباش بزرگترین لطف خدا برای ما در غربت بودن
بهترین دوست وانیا که سه سال است بیشترین ساعت روز رو در کنار هم هستن
اتفاقی که باعث شده خود به خود خیلی مشکلات تک فرزندی برای ما ایجاد نشه
دوستی با رنگ خواهرانه پر از خاطرات شیرین و پر از شیطونی های دو نفره و گاهی پر از دعوا و حرفهای هنگام عصبانیت که بعد از چند ثانیه به فراموشی سپرده میشه
حالا دخترها بزرگ شدن امسال باهم به پیش دبستانی میروند
این روزها که به مسافرت رفتند خیلی سخت میگذره.حالا میفهمم بودنشون چقدر مهمه
اینو از بهانه های گاه بی گاه وانیا فهمیدم و دلتنگی های خودم
امیدوارم وانیاهم به اندازه من در پیدا کردن دوست خوب خوش شانس باشه
این اولین عکسی هست که از باهم بودنشون دارم مرداد 1392
اینم آخرین روز دختر مرداد 1395
چقدر نی نی بودن این دوتا دخمل